به نام خدا
خلبانی
شخصی علاقه بسیاری به خلبانی داشت بطوری که زحمت زیادی برای یاد گرفتن آن کشید روزی کتابی را دید که روی جلدش نوسته بود: چگونه میتوان هواپیما را هدایت کرد؟ مرد بلافاصله کتاب را خرید و به یک شرکت هواپیمایی رفت و هواپیمایی را برای چند ساعت اجاره کرد از همان لحظهای که سوار هواپیما شد کتاب را ورق میزد رموز خلبانی را در آن میخواند مطالب کتاب به قدری جامع و گویا بود که ناگهان آن شخص خود را بر بالای ابرها دید از این رو خواست پایین بیاید کتاب را ورق زد تا ببیند درباره پایین آمدن چه دستوراتی داده و چه نوشته است. به صفحه آخر کتاب رسید دید نوشته شده : بقیه در جلد دوم .